صحبت های پدر


دلتنگی لحظه

شعر و داستان و اس

 

 
گل گیسو،گل لبها،گل لبخند شباب
من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم
گل عفت،گل صد رنگ امید
گل فردای سپید
می خرامی و تو را می نگرم
چشم تو آینه روشن دنیای من است
تو همان خرد نهالی که چنین بالیدی
راست چون شاخه سرسبز و برومند شدی
همچو غنچه درختی همه لبخند شدی
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گلچین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
آن که گرد همه گلها به هوس می چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداری ست
که سراسیمه دود در پی گلهای لطیف
تا یک لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
تو گل شادابی
به ره باد مرو
غافل از باغ مشو
ای گل صد پر من
با تو در پرده سخن می گویم
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
گل پژمرده نخندد بر شاخ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ!
دخترم با تو سخن می گویم
عشق دیدار تو بر گردن من زنجیری ست
و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب
گردن آویز بر این زنجیری
تا نگهبان تو باشم ز حرامی در شب
برخود از رنج بپیچم همه روز
دیده از خواب بپوشم همه شام
دخترم !گوهر من! تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند حرامی مسپار
دزد را دوست مخوان
چشم امید بر ابلیس مدار
دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند
همه گوهر شکنند
دیو کی ارزش گوهر داند!
نه خردمند بود
آنکه اهریمن را
از سر جهل سلیمان خواند
دخترم ای همه ی هستی من
تو چراغی ، تو چراغ همه شب های منی
به ره باد مرو
تو گلی،دسته گلی ،صد رنگی
پیش گلچین منشین
تو یکی گوهر تابنده ی بی مانندی
خویش را خوار مبین
ای سراپا الماس
از حرامی بهراس
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس
قدر   خود   را    بشناس...
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 22 اسفند 1389برچسب:,ساعت 1:35 توسط مریم| |


Power By: LoxBlog.Com